دلم هوایت را کرده ...


امشب باز دلم هوایت را کرده ...

میخواهم برایت عاشقانه ها بگویم ...

میدانم دیگر حرفهایم برایت بی معنیس

خوب میدانم دیگر نمیتوانم یک دل سیر عطر تنت را به مشام بکشم .

دیگر آن خنده هایت که مرا به آسمان میبرد مال من نیست ...

خوب میدانم سهم من از تو فقط خاطره است و جعبه ای که هنوز بوی عطر تو را میدهد ...

خوب میدانم سهم من دیدن شادی ات کنار دیگریست ...

خوب میدانم ...

اما چه کنم ...

دل سرکشم بدجوری هوایت را کرده

هوای آن دوشنبه هایی را من بودم و تو

تو بودی و من

عشق و تپش قلبهای بیقرارمان و عطر تنت ...

آن نگاه های دزدکی ... 

آن عشوه های دخترانه که مرا به هلاکت میرساند ...

با طنازی خودت را در آغوشم می سپردی ...

و آن زمان دنیا آسمان زمین مال من بود ...


دلم هوایت را کرده ...

هوای دستهایت ...

آن زمان که یواشکی از زیر میز دستهایم را کنار دستانت میگذاشتم ....

و تو لبخند میزدی


کاش کنارم بودی ...

میدانم حتی اگر این ها را بخوانی میخندی ...

اما میخواهمت

تو را میخواهم "ن"

آغوشت را

مانندِ

آن روز برفی بهمن ماه 

آن شرط شیرینمان 


کاش بودی ...

کاش عشقت بود ...


نظرات 4 + ارسال نظر
پوک،پرازاعتماد... پنج‌شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:16 ب.ظ http://sarabesiyaheman.blogfa.com

بوی دردو حس میحکنم بانو...

پرستو پنج‌شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 04:39 ب.ظ

سلام عزیزم
خیلی قشنگ بود .باحال بود.
پس چرا ترکت کرده حیف نبود.

پرستو دوشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:11 ب.ظ

بازم بنویس لطفا

پرستو شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 05:26 ب.ظ

عزیزم دلم برات تنگ شد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد