نمیدونم چرا دوباره داره این ارامش یک ماهم بهم میریزه دوباره کابوسام شروع شده .

انگار همه چیز داره دست به دست هم میده تا دوباره بهم بریزم 

کاش از اول چیزی شروع نشده بود . 

چیزی به اسم دوست داشتن وجود نداره . ادما هیچ وقت جز خودشون کسی و دوس ندارن . هیچ وقت نمیشه به عشق دلتو خوش کنی شایدم هیچ وقت نشه باور کنی که کسی دوست داره . 

بیشتر از هر زمان به این حس نیاز دارم و دست گذاشتم روی رویاهای پوشالی . 

دست گذاشتم رو ادمی که احساس واسش معنایی نداره .

کاش اگه میخواد بره زودتر بره . 

دوباره میترسم ....

مثه همون قدیما .....

خدایا چرا همش اینجوری میشه .....

باز دوشنبه است و بخاطر طلسم عشقت دلم گرفته ...



دارم به این فکر میکنم که اصلا چرا این وبلاگو ساختم . هر روز که میام اینجا تصمیم میگیرم حذفش کنم

مثه چندتا وبلاگی که ساخته شد و حذف شدن . اما بعد که کامنتای پیگیرانه ی چند دوست و میبینم که

اصلا نه ادرسی دارن نه نشونی تصمیم میگیرم بمونم .